????روایت اسرای مفقود الاثر????

 ???? قسمت ۳۱۲: در آغوش خانواده????

 بچه رو بوسیدم و برای لحظاتی به سینه‌م چسبوندم.آروم که گرفت بسمت بنز دویدم. راننده که یه درجه دار جوون بود رو از ماشین درآوردن. کتفش شکسته بود و بقیه سرنشینا هم کمی کوفته شده بودن ولی شکستکی نداشتن. افسری از داخل ماشین پیاده شد و با من روبوسی کرد و گفت حاج آقا خدا رو شکر کن اگه ایثار و از خودگذشتگی راننده نبود الان بچه‌ت.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اخبار چاپ کارت، کارت پرینتر، ریبون و مواد مصرفی پایان ِ من... جدیدترین اخبار ایران و جهان وان ایکس بت فارسی Sawert 4237 ارزان سرا پارس پروژه | پروژه و مقالات دانشجویی ارگانت؛ فروشگاه ارگانیک آنلاین و اینترنتی